جدول جو
جدول جو

معنی علی نقاش - جستجوی لغت در جدول جو

علی نقاش
(عَ یِ نَقْ قا)
ابن عبدالقادر بن محمد قرافی قاهری نقاش ملقب به نورالدین. وی عالم در علوم هندسی بود و در سال 880 هجری قمری درگذشت. او راست: عمدهالحذاق فی العمل فی سائر الاّفاق. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از علی نقی
تصویر علی نقی
(پسرانه)
نام امام دهم شیعیان
فرهنگ نامهای ایرانی
(عَ یِ زَقْ قا)
ابن قاسم بن محمد تجیبی مغربی. مشهور به زقاق و مکنی به ابوالحسن. فقیه و شاعر و از مردم فاس بود. از غرناطه نیز دیدن کرد و نزد برخی از علمای آنجا بکسب دانش پرداخت و در سال 912 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- لامیه ای در علم قضاء. 2- المنهج المنتخب الی اصول عزیت فی المذهب. (از معجم المؤلفین از ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 398 و هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 740 و الاعلام زرکلی ج 5 ص 136)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ دَقْ قا)
ابن عبیدالله دقیقی بغدادی، مشهور به دقاق و مکنّی به ابوالقاسم. رجوع به ابوالقاسم (علی بن عبیدالله دقاق) و علی (ابن عبیدالله...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سَقْ قا)
ابن ابی بکر بن عبدالرحمان سقاف علوی. ملقب به نورالدین. و در هدیهالعارفین نام او به صورت ’علی بن ابی بکر بن عبدالرحمان بن محمد باعلوی’ آمده است. وی فقیه و صوفی و شاعر و تولد و وفات او در مدینه بود. (818- 895 هجری قمری). او راست: 1- البرقه المشیقه فی الباس الخرقه الانیقه. 2- الدر المدهش البهی فی مناقب الشیخ سعد بن علی. 3- دیوان شعر. 4- کتابی در علم میقات. 5- کتاب النکاح. (از معجم المؤلفین از کشف الظنون ص 1738 و هدیه العارفین ج 1 ص 738 و ایضاح المکنون ج 1 ص 177 و 448 و الاعلام زرکلی ج 5 ص 74 و کنزالبراهین جعفری ص 70 و فهرس الفهارس کتانی ج 1 ص 180)
ابن شیخ بن محمد بن علی سقاف علوی. مشهور به ابن شهاب الدین. نسابه بود و در سال 1136 هجری قمری در تریم از بلاد حضرموت متولد شد، و در سال 1203 ه. ق. در شجر درگذشت. او راست: الشجره العلیه، در 14 جلد. (از معجم المؤلفین از اعلام زرکلی ج 5 ص 106)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سَقْ قا)
ابن محمد بن علی مغربی. مشهور به سقاط و مکنی به ابوالحسن. متکلم و شاعر بود. در فاس متولد شد و در سال 1183 هجری قمری در مصر درگذشت. او را ارجوزه ای است در توحید. و نیز فهرستی دارد. (از معجم المؤلفین از دلیل مؤرخ المغرب ابن سوده ص 357 و فهرست الخدیویه ج 2 ص 26)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ نَ قَ)
ابن محمد بن محمد بن دلدارعلی نقوی نصیرآبادی. ملقب به تاج العلماء. از فقیهان امامیه و از اهالی لکهنوء در هند بود. در سال 1260 هجری قمری متولد شد و در 1312 هجری قمری درگذشت. اوبر زبان فارسی و عربی و سریانی و عبری تسلط داشت. نام او در مصنفی علم الرجال به صورت ’علیمحمد بن محمد بن دلدارعلی...’ آمده است. او راست: 1- الاثناعشریه فی البشارات المحمدیه. 2- احسن القصص فی تفسیر سوره یوسف. 3- فصل الخطاب فی شرب الدخان. (از معجم المؤلفین). و رجوع به مصنفی علم الرجال آقابزرگ ص 432 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ نَجْ جا)
ابن حسن بن صالح نجار طائفی. پزشک بر روش طب قدیم. وی در سال 1228هجری قمری در طائف متولد شد. و در ابتدا شغل نجاری داشت. سپس نزد یکی از اطبای هند طب را آموخت و شروع به معالجۀ مردم بلاد خود کرد. و در سال 1313 هجری قمری در طائف درگذشت. او راست: 1- رساله ای در استخراج ادهان. 2- رساله ای در استخراج املاح. (از الاعلام زرکلی)
وی پدر خاقانی شاعر مشهور بود و خاقانی این شعر را در مدح وی گفته است:
یوسف نجار کیست نوح دروگر که بود
تا ز هنر دم زنند بر در امکان او
نوح نه بس علم داشت گر پدر من بدی
قنطره بستی به علم بر سر طوفان او.
(از المعجم فی معاییر اشعار العجم ص 240)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سَقْ قا)
ابن شعیب سقا. وی از مشایخ تصوف و اهل حیرۀ نیشابور بود و با ابوحفص صحبت داشت. گویند که او پنجاه وپنج بار حج کرده است. (از نفحات الانس جامی چ توحیدی پور ص 108)
لغت نامه دهخدا
(عَ نَ)
برانی. نحوی بود. او راست: 1- شرح سنی المطالب لهدایهالطالب، که در محرم سال 1291 هجری قمری از تألیف آن فراغت یافت. 2- ضوابط الرسم فی ایضاح الرقم. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
دهی است از دهستان بالارخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه واقع در 37 هزارگزی شمال خاوری کدکن و 7 هزارگزی باختر راه شوسۀ عمومی مشهد به زاهدان. ناحیه ای است دامنه، گرمسیر، و دارای 140 تن سکنه. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و بنشن است. اهالی به زراعت و گله داری اشتغال دارند، و صنایع دستی آنان کرباس بافی است. راه آن مالرو است و از طریق شمال مستعلی میتوان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا